ارنِست میلر هِمینگوی (به انگلیسی: Ernest Hemingway)(۲۱ ژوئیه، ۱۸۹۸ - ۲ ژوئیه ۱۹۶۱) از نویسندگان برجستهٔ آمریکایی و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است.
امروز روزی است که ارنست جایزه پولیتزر را در سال 1953 برای کتاب پیرمرد و دریا بدست آورد.
از مهمترین رمانهای او کتاب پیرمرد و دریا است. این کتاب می گوید " یک مرد را می توان نابود کرد ولی نمی توان شکست داد " داستان پیرمردی است که با ماهی بزرگی مبارزه می کند. برخی ار نقادان گفته اند ارزش پیامی و داستان با ارزش تر از اختراع پیل بوده است.
همینگوی در ۱۸۹۸ در الینوی آمریکا زاده شد. وی در ۱۹۱۷ درس خود را در دبیرستان اوک پارک به پایان رساند و در کانزاسسیتی به خبرنگاری در گاهنامهٔ استار پرداخت. ماجراجوییهایش او را به جبهه جنگ در ایتالیا کشاند و در آن جا زخمی شد....در بازگشتش به ایالت متّحده مردم شهر و محلّهاش در اوک پارک از او مثل یک قهرمان استقبال کردند. ارنست کار خبرنگاری را از سر گرفت و در سال ۱۹۲۱ با هدلی ریچاردسن اهل سن لوییز آشنا و عاشق او شد.
آنها با هم ازدواج کردند و بنا بر توصیه شروود اندرسن برای شروع زندگی، پاریس را انتخاب کردند.در آن جا ارنست برای تورنتو استار (Toronto Star) مشغول به کار شد. آنها همچنان برای گذران زندگی از سهم ارث پدری هدلی استفاده میکردند و ارنست به کار داستاننویسی نیز میپرداخت.طیّ همین دوران یعنی بین سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۶ بود که او در مقام یک نویسنده به شهرت رسید.
سبک ویژهٔ او در نوشتن او را نویسندهای بیهمتا و بسیار تأثیرگذار کرده بود. در سال ۱۹۲۵ نخستین رشته داستانهای کوتاهش، در زمانهٔ ما، منتشر شد که به خوبی گویای سبک خاصّ او بود. خاطراتش از آن دوران که پس از مرگ او در سال ۱۹۶۴ با عنوان عید متغیر انتشار یافت، برداشتی شخصی و بینظیر از نویسندگان، هنرمندان، فرهنگ و شیوه زندگی در پاریس دههٔ ۱۹۲۰ است.
کودک همه دلخوشی و دارایی هر پدر و مادری است و او را با جان شیرین بزرگ و محافظت می کنند اما در میان این همه والدین زن و مردی در اراک هستند که با چشم های بهت زده، ذره ذره آب شدن کودک خویش را می بینند؛ دردهایی نا تمامی که با هزینه های گذاف همراه است و جیب های خالی پدر، پدری سر به زیر از خجالت فرزند.
در لابه لای کوچه های فقیرنشین شهر اراک، و در انتهایی ترین کوچه های پای کوه نام " منطقه فوتبال " جز غم و رنج کودکی که از بیماری لاعلاج پوستی چیزی را ندارد، دست های کوچکی که در کوچکی پژمرده شده است.
" مهدی کوچولو" کودک سه ساله است که دردهای بی پایان و بیماری لاعلاج، امان او را بریده و البته امان پدر و مادری که همواره اشگ در چشم و بغض در گلو دارند.
مناسبت اول مه به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه مه سال ۱۸۸۶، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عدهای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران اعتصابی خواستار تعدیل شرایط کار و کاهش ساعات روزانه کار از ده ساعت به ۸ ساعت بودند. قرار بود که اول ماه مه ۱۸۸۶ در آمریکا (ایالات متحده)، کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه، کارگران در گوشه و کنار این کشور دست به تظاهرات زدند و در یکهزار و دویست کارخانه و کارگاه، اعتصاب صورت گرفت. شمار کارگران معترض شهر شیکاگو بیش از سایر شهرها و حدود ۹۰ هزار تن بود. در چهارمین روز تظاهرات شیکاگو، کارگران اعتصابی و هوادارانشان در «میدان بیده = Haymarket» جمع شده و از اینجا به حرکت درآمده بودند. سخنرانان آنان بر یک گاری بزرگ سوار بودند و شعار میدادند. پس از طی مسافتی، پلیس اطراف این گاری (چهارچرخه) را گرفت و خواست که تظاهرکنندگان متفرق شوند که ناگهان انفجاری صورت گرفت، یک مامور پلیس کشته شد و چند کارگر و پلیس نیز مجروح شدند. این حادثه سبب شد که پلیس دست به تیراندازی به سوی جمعیت بزند و کشتار صورت گیرد. آمار کشتهشدگان اعلام نشدهاست ولی اسامی انبوه مجروحان در دست است. پلیس با اعمال خشونت موفق شد جمعیت را پراکنده سازد. در پی این حادثه، هشت تن به عنوان مسبّب دستگیر شدند که پنج نفر از آنان کارگر مهاجر آلمانی و یکی هم آلمانی تبعه آمریکا بود. دادگاه یکی از این دستگیرشدگان را به ۱۵ سال حبس محکوم کرد و بقیه محکوم به اعدام شدند که فرماندار ایالت مجازات دو تن از آنان را به حبس ابد تخفیف داد. یکی از محکومان به اعدام، پیش از اجرای حکم خودکشی کرد و چهار نفر دیگر به دار آویخته شدند.
با رسیدن اخبار مربوط به این تظاهرات، کشتار و اعدام به سایر کشورها، در گوشه و کنار جهان مراسم یادبود برگزار و هر سال هم تکرار شد که به تدریج اول ماه مه، روز جهانی کارگر عنوان گرفت. چون اعدامشدگان شیکاگو عمدتا آلمانی بودند، در سال ۱۹۳۳ حزب نازی آلمان روز اول ماه مه را روز ملی و تعطیل عمومی اعلام کرد.
اینترنت همان که ارتباط بین من و شما و دیگران را مقدور و یا نزدیک کرد که شما الان مشغول خواندن مقاله ای باشی که تا چندی پیش فقط در کتاب ها ، روزنامه ها و مجلات و با وسعت کم داشته باشی.با آمدن اینترنت همه چیز دگرگون شد یورش عظیم اطلاعات ،شبکه های اجتماعی ، تجارت الکترونیک و... حاصل این شبکه بود.
اینترنت عصر ارتباطات را به همراه آورد، عصری که در آن دولت الکترونیک ، آموزش الکترونیک ، بانکداری الکترونیک، تجارت الکترونیک وغیره از شاخصه های اصلی به حساب می آید و ضعف در استفاده و بهره برداری از آن ، بیانگرعقب ماندن از حرکت عصر خویش است.
گذر از عصر صنعت به فناوری، باعث شده تمامی ابزارهای اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی بر پایه فناوری اطلاعات باشد. امروز کشورهای صاحب قدرت برای استفاده از ابزارهای امنیتی از بمب و موشک استفاده نمی کنند. بلکه فناوری اطلاعات را جایگزین این ابزار کرده اند. به جرات می توان گفت اینترنت به تنهایی در مقابل بمب و موشک قد علم کرده و با آنها مقابله می کند.
حالا وب دنیای دومی برای زندگی شده. مکانی که برای برخی افراد از دنیای واقعی نیز مهم تر است. بسیاری از کارها و شغل ها مستقیما به اینترنت وابسته هستند و تاثیر آن را بر هر گوشه از زندگی مان مشاهده می کنیم.
جوانی، اقیانوسی از شور و شعور است که موج های تحرک و جنبش قلب جوان را به تلاطم می اندازد. جوان سمبل شادابی و نشاط است و بهاری ترین لحظه های عمر، روزهای جوانی است که با شتاب رعد می گذرد، و مانند حرکت ابر آسمان عمر را می پیماید. زیباترین گل های باغ عمر در باغچه جوانی، می شکفد و عطر دل انگیز آن، تمام کوچه باغ های زمان را پر می کند. گل هایی که با ایمان، اراده، دوستی، نشاط و جنبش شکوفا می شود و آسایش را رقم می زند. افتخار از خرمن جوان خوشه می چیند و عزت از آسمانِ شور او می بارد. امید، دست به دامان اوست و نیازهای فردا به انتظار دانش و بینش او نشسته تا بندهای وابستگی را از دست و پای آن باز کند و احتیاج ملت و میهن را برآورد. بیایید در مزرعه جوانی، بذر بالندگی بپاشیم و علف هرزهای سستی و کسالت را از زمین مستعد جوانی ریشه کن کنیم، تا فردا در بهار روشنی و روشنایی، گل های معنویتمان شکفته شود. سرسبزی فردا مدیون همت جوانانی است که بذر تلاش و آینده نگری را در بیابان عمر می پاشند و فردا دسته دسته، موفقیت و کامروایی را درو می کنند.
پس ای جوان برومند! سستی و رخوت به خود راه مده و به سوی فردا گام بردار. فرخنده باد این روز و فرهمند باد ایام جوانی!