شاعر و نمايشنامهنويس انگليسي که وي را بزرگترين نويسنده در زبان انگليسي دانستهاند. «برد آون» لقب ويليام شکسپير است که به دليل محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگليس به اين نام شناخته ميشود.
ويليام شکسپير در 23 آوريل سال 1564 در انگلستان در شهر استراتفورد متولد شد. شهرت شکسپير به عنوان شاعر، نويسنده، بازيگر و نمايشنامه نويس منحصر به فرد است و برخي او را بزرگترين نمايشنامه نويس تمام دوران ميدانند اما بسياري از حقايق زندگي او مبهم است.
ويليام شکسپير در ماه آپريل (احتمالا روز بيست و سوم) در استراتفورد متولد شد. پدرش شهردار و مادرش فرزند زمين داري محلي بود.
شکسپير احتمالا در مدرسه گرامر استراتفورد تحصيل و در آنجا اطلاعات ارزشمندي درباره لاتين به دست آورده؛ اما ويليام رهسپار آکسفورد و يا کمبريج نشد. درباره جوانيهاي ويليام افسانهها يست و در واقع سند مستندي وجود ندارد. اولين مدرکي که ما درباره او پس از مراسم تعميد و نام گذاري داريم از ازدواج او با آني هاداواي Anne Hathaway در سال 1582 ميباشد. که ثمره آن دختري در سال 1583 و يک دختر و پسر دو قلو در سال 1583 بود. شکسپير پس از ازدواج به لندن رفت و در تماشاخانه مشغول بازي شد. در آنجا وظيفه ويرايش نمايش نامهها را به او سپردن شکسپير از اين تجربه استفاده کرد و خود چند نمايشنامه نوشت که با استقبال روبرو شد پس از آن ما هيج اطلاعي در باره فعاليتهاي او براي 7 سال نداريم، اما وي احتمالا پيش از سال 1592 در لندن به عنوان بازيگر کار مينموده. در اين موقع چندين گروه بازيگران در لندن و ديگر مناطق وجود داشت که ارتباط شکسپير با يکي يا بيشتر از آنها همگي حدسيات است. اما ما از ارتباط مفيد و طولاني او با موفقترين دسته بازيگران با نام مردان لرد چامبرلين The Lord Chambelain's Men اطلاع داريم که پس از آمدن جيمز اول به تخت مردان شاه the King's Men نام گرفتند. شکسپير نه تنها با اين گروه بازي کرد بلکه سرانجام سالار صاحب سهم و مدير نمايشنامه شد. دسته شامل کساني که در آن روزگار مشهورترين بازيگران بودند ميشد مانند Richard Burbage (که بي شک خالق نقشهاي هاملت، لير و اوتلو بود) همين طور Robert Armin وWill Kempe (بازيگران نمايشنامه دلقک و احمق شکسپير) همچنين ايشان شناخته شدهترين تئاتر اليزابتي در سال 1599 بودند. شکسپير در دوران نخستين خود را محدود تئاتر ننموده و در سال 1593 شعر عشقي اساطيري ونوس و آدونيس و در سال پس از آن نيز ربودن لاکريس را منتشرمنتشر ساخت. و تا 1597 وي کامکار شد تا خانه يي نو را در استراتفورد خريداري نمايد و اينک او ميتوانست خود را يک جنتلمن بنامد.
فرانسيس ميرس Francis Meres در پالاديس تاميا: خزانه هوش(1598) در رابطه با شکسپير ميگويد: همانطور که پلاتوس و سنکا Plautus and Seneca بهترين براي کمدي و تراژدي در ميان لاتين هستند شکسپير فاخرترين آنها از هر دو گونه در روي صحنهاست.
با دو چکامهاي که شکسپير در سالهاي 1593 و 1594 به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمايشهايش چاپ شدند همينطور بايد گفت که بيشتر غزلهاي وي بايد در اين سالها نوشته شده باشند و نمايشهاي او پس از سال 1594 نمايان شدهاند و او به طور کلي هر دو سال يکي را ارئه نمود که هريک شامل سرود و آهنگهايي بسيار زيبايي ميشدند.
نمايشهاي ابتدايي شکسپير شامل: هنري چهارم، تيتوس آندرونيکس، روياي شبي در نيمه تابستان، بازرگان ونيز و ريچار دوم ميشود که همگي در ميانه و اواخر دهه 1590 تاريخ گزاري شدهاند.
همينطور بعضي از تراژديهاي مشهور او که در اوايل دهه 1600 گفته شدهاند شامل: اتللو، شاه لير و ماسبت ميشود. در حدود سال 1610 شکسپير به استراتفورد براي استراحت بر ميگردد و با وجود آن به نوشتن ادامه ميدهد که دوره رمان و کمدي-استراتژي او به حساب ميآيد مانند: طوفان، هنري هشتم، سيمبلاين و داستان زمستان. درمورد غزليات او ميتوان گفت که نخستين بار در سال 1609 به چاب رسيدند.
ويليام شکسپير به تاريخ 23 آوريل 1616 ميلادي درگذشت و جسد او دو روز پس از آن در کليساي مقدس ترينتي به خاک سپردند. او حتي قطعهاي ادبي نيز براي روي سنگ قبر خود گفته که بر روي آن حک شدهاست: به خاطر حضرت مسيح از کندن خاکي که اينجا را احاطه کرده خودداري کن، خجسته باد کسي که اين خاک را رها کند و نفرين باد کسي را که استخوانهاي مرا بردارد. او در حالي مرد که به سال 1616 هيچ نسخه? جمع آوري شدهاي از آثار شکسپير وجود نداشت، و بعضي از آنها در نسخههايي مستقل چاپ شده بودند که همانها هم بدون نظارت ويرايش او بود. و در سال 1623 دو تن از اعضاي هيئت شکسپير، جان همينگز و هنري کاندل نسخهاي جمع آوري شده از تمام نمايشهايش که مورد تصحيح و رسيدگي قرار گرفته شده بود به چاپ رسيد که فيرست فاليو first folio نام گرفته شد.
بعد از آن که زمستان ،زمستانی نبود که همه انتظار داشتند این بار بهار آمد و جبران کرد همه کاستی های زمستان سرد بی بارش را و بار زمستان را به دوش کشید تا کمی زمین تشنه را طراوت دهد، زمینی که هنوز هم خواب بود هنوز متوجه آمدن بهار نشده بود و با گرمای آفتاب غریبه بود ولی حالا جان گرفت و احیا شد و همه را مملو از شادمانی کرد.
لئوناردو داوینچی (۱۵ آوریل ۱۴۵۲ - ۲ مه ۱۵۱۹) دانشمند و هنرمند ایتالیایی دوره رنسانس است که در رشتههای نقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، تندیسگری، و هندسه برجسته بود.
عدهای از محققان ایتالیایی با تحقیق بر روی اثر انگشت بازسازی شدۀ وی، او را دارای ریشۀ عربی و اهل خاورمیانه برشمردهاند. داوینچی را کهنالگوی «فرد رنسانسی» دانستهاند. وی فردی بینهایت خلاق و کنجکاو بود. او نظریات خود را در مجموعه یادداشتهایی که بالغ بر هزاران صفحه می باشند، ثبت کرده است. او طرحهای مبتکرانهای را برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی ارائه کرده بود، هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند.
داوینچی اولین طراح هواپیما و صدها اثر معماری دیگر بهشمار میرود. یکی از طرحهای ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت داوینچی معروف است، کیلومتر شمار و چیزهای دیگر را طراحی یا اختراع کرد و با استفاده از خط معکوس برای طراحیهای خود یادداشتهایی را نوشته است، که آنها را فقط در آینه میتوان خواند. شهرت جهانی داوینچی بیشتر بهخاطر نقاشیهای شام آخر و مونالیزا است.
یكی از سرآمدان شعر و ادب فارسی، عطار نیشابوری است. مورخان و محققان، نام او را «محمد» و لقبش را «فرید الدین» و کنیه اش را «ابوحامد» نوشته اند. در اشعارش بیشتر به «عطار» تخلص نموده و گاهی هم «فرید» را كه بی گمان مخفف لقب اوست ـ برای تخلص شعری خود برگزیده است. نام پدر عطار هم ابراهیم و كنیه او ابوبكر است و بعضی به اشتباه، جز این نوشته اند. مادر او هم چنانكه از فحوای كلام عطار بر می آید، زنی اهل معنی و خلوت گزیده بوده است. عطار در وصف مادر خود سروده است.
اگر چه رابعه صد تهمتن بود ولیكن ثانبه این نیك زن بود
چنان پشتم قوی داشت آن ضعیفه كه ملك شرع را روی خلیفه.....
نبود او زن كه مرد معنوی بود سحرگاهان دعای او قوی بود
سال تولد شیخ را كه اكثر مورخان 512 یا 513 در «كدكن نیشابور» نگاشته اند، كه به دلایلی نادرست است. زیرا اگر شهادت او را در سال 618 و در قتل عام نیشابور به دست مغول درست بدانیم به ناچار باید مدت عمر او را یكصد و شش سال پنداشت كه این نظر، با اشعار شیخ كه عمر خود را از سی سالگی تا هفتاد و اند سالگی ذكر كرده، سازگار نیست. آخرین سالی را كه عطار برای عمر خود ذكر كرده است، «هفتاد و اند» است:
مرگ در آورد پیش، وادی صد ساله راه عمر تو افكند شست بر سر هفتاد واند
پس بنابراین شیخ بیش از هفتاد سال و كمتر از هشتاد سال عمر داشته است. و اگر بپذیریم عطار در سال 618 به دست مغولان به شهادت رسید، و در آن تاریخ نزدیك به هشتاد سال سن داشته، پس فرض ولادت او در حدود سال 540 به واقع نزدیكتر است.
و چون كتاب منثور تذكره الاولیا را هم بر این مجموعه بیفزاییم تعداد آثار مسلم او به ده كتاب بالغ می گردد. با این حال نمی توان همه آثار را یكدست دانست. از این رو منطق الطیر، الهی نامه، مصیبت نامه و اسرار نامه در یك سطح می باشند و گوینده او بی شك عطار است. اما آثاری مانند خسرو نامه، جواهر الذات همچنین اشتر نامه جهت مضمون و هم از لحاظ شیوه بیان، به سخن گوینده الهی نامه و منطق الطیر نمی رسد و در صحت انتساب آنها به عطار جای تأمل است. چنانكه مظهر العجایب، لسان الغیب، كنز الاسرار، مفتاح الفتوح و وصیت نامه، بی شك مدتها بعد از روزگار عطار به وصف آمده اند و آثاری مانند هیلاج نامه، منصور نامه، خیاط نامه، وصلت نامه و بیسر نامه بی گمان مجعول است و نمی توان آنها را در شمار سخن عطار آورد.