کسی را با انگشت نشانه نگیرید
مردی به پدر همسرش گفت :
- عده بی شماری شما را بخاطر زندگی زناشوئی موفقی که دارید تحسین می کنند .
ممکن است راز این موفقیت را به من بگوئید ؟
پدر با لبخندی پاسخ داد :
- هرگز همسرت را بخاطر کوتاهی هایش یا اشتباهی که کرده مورد انتقاد قرار نده .همواره این فکر را در یاد داشته باش که او بخاطر کوتاهی ها و نقاط ضعفی که دارد نتوانسته شوهری بهتر از تو پیدا کند .همه ما انتظار داریم که دوستمان بدارند و به ما احترام بگذارند .بسیاری از مردم می ترسند وجهه خود را از دست بدهند .
بطور کلی ، وقتی شخصی مرتکب اشتباهی می شود به دنبال کسی می گردد تا تقصیر را به گردن او بیندازد .این آغاز نبرد است . ما باید همیشه به یاد داشته باشیم که وقتی انگشتمان رابطرف کسی نشانه می رویم چهار انگشت دیگر خود ما را نشانه گرفته اند .
اگر ما دیگران را ببخشیم ، دیگران هم از خطای ما چشم پوشی می کنند .
به جرات می توان گفت در شهر شازند یا حتی روستا های اطراف شازند کسی نباشد که دکتر حضرتی را نشناسد و یا به او مراجعه نکرده باشد ، چندی پیش وقتی مطلبی در باره بیمارستان تامین اجتماعی شازند نوشتم ، کسانی که نظر دادند در لا به لای نظرشان نوشته بودند ، می خواستیم به پزشک خودمان مراجعه کنیم ، منظور آنها از پزشک خودمان همان دکتر حضرتی می باشد که مردم شازند او را از خودشان و عضوی محترم و مهربان از خانواده خود می پندارند ،به راستی دلیل این امر چیست ؟
در حالی که بسیاری از پزشکان ، شهر شازند را فقط برای سکوی پرش انتخاب می کنند و متاسفانه به مسائل مادی بیشتر از بیماران اهمیت میدهند و بعد از یکی دو سال که در شازند می مانند ، برای در آمد بیشتر از این شهر رفته و گویا بیماران شازند فقط برای آزمون و خطا و پر شدن دستشان می باشد از دندانپزشکان گرفته تا پزشکان عمومی ،ولی دکتر حضرتی بیش از سی سال است که در شازند به مردم خدمت می کند ، شاید صدای آرام و خش دار و مهربان او را در ذهن داشته باشید ،او برای چندین نسل از مردم شازند پزشکی کرده است از کسانی که چندین سال پیش از دنیا رفته اند و تا نوزادانی که چند روز بیشتر از عمرشان نگذشته ، به قول معروف از جد و پدر و پدر بزرگ گرفته تا نوه و نتیجه از یک فامیل ، پیش او رفته اند .
ارسطو يا ارسطاطاليس فيلسوف شهير و برجسته يونان باستان در سال 384 قبل از ميلاد، در يكي از شهرهاي مقدونيه به نام استاگيرا متولد گرديد. پدرش طبيب مخصوص پادشاه و دربار مقدوني بود و از اين راه ثروت فراواني به دست آورد. ارسطو در نوجواني، پدر را از دست داد و آنچنان كه گفته شده، به مقتضاي جواني و بيتجربگي همه آن را صرف عيش و نوش نمود. بنابراين و به ناچار ابتدا وارد ارتش شد اما پس از چندي به زادگاه خويش بازگشت و به تحصيل طب پرداخت. ارسطو در سن سي سالگي طب را نيز رها نمود و به آتن رفت. وي مدت هشت سال در آكادمي و تحت نظر افلاطون، به تحصيل اشتغال ورزيدو آنچنان با جديت دوره مطالعاتي فشرده را پي گرفت كه به سرعت در مقام موشكافترين دانشجوي نسل خويش مطرح شد. بنابراين به همكاري با افلاطون دعوت گرديد. او اگرچه سراپا شيفته و مريد افلاطون بود اما هوش و ذكاوت وي، بسيار بيشتر از آن بود كه صرفاً به پيروي بپردازد. از همين زمان، اگر در آثار افلاطون تناقضي مشاهده ميكرد و يا به نظر وي تناقض مينمود، آن را به استادش متذكر ميگرديد. اين مسئله باعث شد تا استاد و شاگرد در مقام بزرگترين انديشمندان زمانْ حريم و فاصلهاي را بين خود رعايت كنند، از يك طرف ارسطو به نبوغ افلاطون احترام ميگذارد و از سوي ديگر، استاد، از شاگردش به عنوان مغزي بر روي دو پا ياد ميكرد. با مرگ افلاطون در سال 347 ق.م ارسطو به منطقهاي در آسياي صغير سفر نمود و مدت سه سال در محفل متفكران آن سامان حضور يافت. وي در اين مدت به پژوهشهايى در زمينه زيستشناسي دست زد كه بعدها شالوده نوشتههاي علمياش گرديد. مشاهدات و تجربيات مكتوب وي در اين زمينه تا قرنهاي بعد مورد استفاده بود و حتي نخستين دانشمندان قرن نوزدهم همچون داروين را به تفكر واميداشت. ارسطو در سال 342 ق.م به دعوت فيليپ مقدوني به آن سرزمين رفت و مربي فرزند وي، كه بعدها به نام اسكندر كبير شهرت يافت گرديد. حدود ده سال پس از آن، ارسطو مدرسهاي داير نمود كه به دانشگاههاي امروزين شباهت داشت. در مورد انديشههاي ارسطو ميتوان از فلسفه سياسيِ وي ياد نمود كه به شرح چگونگي رفتار وعمل حكومت واقعي و نه آرماني، ميپردازد. وي هدف حكومت را پرورش و حمايت از انسانهاي شريف و با فرهنگ ميداند. همچنين ارسطو معتقد بود اگرچه افلاطونْ عزيز است ولي حقيقتْ عزيزتر است. وي زندگي سعادتآميز را خويشتنداري توأم باتوجه به اصل اعتدال و ميانهروي ميدانست و خوشبختي را نيز در گرو خوب زيستن در نتيجه كار خوب كردن عنوان ميكرد. از ديدگاه ارسطو، خداوند يك محرك شخصي نامتعين است كه بشر را به سوي دنياي خير و نيكي فراميخواند كه در آن دنيا همه چيز در نهايت هماهنگي است. از ديگر انديشههاي وي بايد از منطق ارسطو ياد كرد كه پس از گذشت قرنهاي متمادي همچنان مورد پذيرش ميباشد. از جمله آثار او فلاسفهاي است كه بعد از بيش از بيست قرن هنوز در عرصه انديشه و تفكر حضور دارد. ارسطو (ارسطاطاليس) سرانجام در اول اكتبر سال 322 ق.م در سن 62 سالگي درگذشت.
درخت، موهبتی است که خدا آن را برای آسایش و آرامش بشر آفریده و فایده های فراوانی دارد و بسیاری از نیازهای انسان را برآورده می کند. دیدن مناظر زیبای درختان در طبیعت، دل و جان انسان را صیقل داده و آرامش خاصی بر قلب او حاکم می کند. همه ساله در کشورمان، از پانزدهم تا بیست و دوم اسفندماه، با عنوان هفته «منابع طبیعی» نام گذاری شده است. بیایید به مناسبت اولین روز این هفته به عنوان «روز درخت کاری» با دست های سبز و پر توان، نهالی در دل زمین بنشانیم و بر زیبایی طبیعت بیفزاییم.